شعر عاشقانه یاسرقنبرلو
روی پیشانیم سیاه شده / دستمال سپید مرطوبم
دارم از دست می روم اما … / نگرانم نباش… “من خوبم!!!”
هیچ حسّی ندارم از بودن / تیغ حس می کند جنونم را
دارم از دست می دهم کم کم / آخرین قطره های خونم را
در صفِ جبرِ خاک منتظرم / اختیار زمان تمام شود
زندگی مثل فحش ارزان بود ! / مرگ باید گران تمام شود !
از سرم مثل آب می گذرد / خاطرانی که تلخ و شیرین است
زندگی را به خواب می بینم / مرگ ، تعبیر ابن سیرین است !
در سرت کلّ خانه چرخیدن / توی تقدیر، در به در گشتن
هیچ راهی برایِ رفتن نیست / هیچ راهی برای برگشتن
خودکشی بر چهارپایه عشق / مثل اثبات ، دال و مدلولی است
نگرانم نباش … من خوبم / مرگ یک اتفاق معمولی است !
شاعر: یاسر قنبرلو
برای مشاهده اشعار عاشقانه ی بیشتر از این شاعر، روی اشعار یاسرقنبرلو کلیک کنید.
پی نوشت اول
راستی و مهر و محبت فسانه شد / قول و شرافت همگی از میانه شد
از پیِ دزدی ، وطن و دین بهانه شد / دیده تَر شد …
” ملک الشعرای بهار “
پی نوشت دوم
به خاطر هراسِ از دست دادن، چه چیزهایی که از دست ندادیم …
“پائولو کوئیلو ”
پی نوشت سوم
هذیان گرفته بالشم بس کـه تبم بالاست / این زوزه های آخـــرین نسل ِ دراکولاست
حل می شوم در استکان قــرص ها، در سم / محبوب من! خیلی از این کابوس می ترسم
” مهدی موسوی “
من برگ را سرودی کردم، سر سبز تر ز بیشه
من موج را سرودی کردم، پرنبض تر ز انسان
من عشق را سرودی کردم، پر طبل تر زمرگ، سر سبز تر ز جنگل
من برگ را سرودی کردم، پرتپش تر از دل دریا
من موج را سرودی کردم، پر طبل تر از حیات
من مرگ را
سرودی کردم…
” احمد شاملو ”